---♡[]ازدواج اجباری![]♡---

P⁵³

ات:به به رفیق جدید پیدا کردی..
رزی:باز قهرنکن
ات:من گهرم
رزی:چی؟
ات:من گهرم باهات
رزی:گهر؟*خنده
ات:*خنده
رزی:ات میدونستی که یه دانش آموز جدید اومدع؟
ات:واقعا؟اسمش چیه؟
رزی:سوآ....تو کلاس ماهم هست
ات:هوم...راستی رزی میخوام دوباره فرار کنم باجین
رزی:واقعا؟
ات:آره.‌...ولی مامانم وبابام حواسشون خیلی بهم هست نمیدونم چطوری از خونه برم بیرون که متوجه من نشن
رزی:خب....شب وقتی خوابن برو
ات:ممکنه سروصدا بیدارشون کنه....فهمیدم بهشون یجوری قرص خواب میدم
رزی:اها اره خوبع
ات:ولی این قرص رو ندارم
رزی:منم ندارم برات بیارم
ات:میتونی برام بگیری؟آخه بخوام بگیرم مامان وبابام سه ساعت باید سوال بپرسن اینو چرا گرفتی میخوای چیکار کنی و........
رزی:باشه باشه من میگیرم*خندع
ات:ملسی
رزی:خواهش..ولی دقت کردی کوک امروز پیشت نیومده؟
ات:اره ولش کن بیا بریم کلاس
رزی:باشه

(پرش زمانی به شب)
ات ویو
مث همیشه تو اتاقم بودم وداشتم با جین حرف میزدم که یهو مامانم اومد داخل اتاق وگفت...

[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۰لایک)
(۳۰کامنت)
(۳فالوور)
___________________________________________
....امیدوارم لایک کنید وکامنت بزارید...شرطای پارت قبل که کامل نشد💔